یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
کد خبر: 1046250
۱۰ مهر ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۶
گشت ارشاد

حوزه/ من بیست سال است طلبه ام، در میانه آشوب‌های تهران حتی با همین لباس مقدس رفته ام، کمتر از انگشتان یک دست توهین شنیده ام، همیشه احترام بوده و تکریم. اما چند روز پیش یک دختر و پسر نوجوان به خودم و خانواده ام به خیال خود توهین کردند. چیزی هم نگفتند فقط گفتند الهی بمیرید.

خبرگزاری حوزه | می‌گویند قصه جمع شد و من خنده ام میگیرد. آقایان کمی تأمل کنید. وقتی با فهم و معرفت بیدار نشیم باید با خون و آتش بیدار شویم.

چاره ای نیست. راه دیگه ای هم نیست. گشت میزدید که چی رو پیدا کنید وقتی همه چیز جلوی چشمتان بود. همین آقا و خانم سلبریتی جلوی چشمتان نبود؟ کاری به موضع گیری‌های نمک به حرامی و دیکته شده شان ندارم، کاری به افتخار خرید وسایل خانه از فرانسه و زاییدن در کانادایشان ندارم، کاری به مسخره کردن ارزشهایتان و امیدتان و هویتتان ندارم، به همان ملاک که به دخترکان مترو سوار تذکر میدادید، به همان ملاک چرا اینجا خفه بودید؟ دیدن و پیدا کردن اینها گشت زدن لازم داشت واقعا؟

من بیست سال است طلبه ام، در میانه آشوب‌های تهران حتی با همین لباس مقدس رفته ام، کمتر از انگشتان یک دست توهین شنیده ام، همیشه احترام بوده و تکریم. اما چند روز پیش یک دختر و پسر نوجوان به خودم و خانواده ام به خیال خود توهین کردند. چیزی هم نگفتند فقط گفتند الهی بمیرید. جلوی خانواده ام سکوت کردم، هنوز از اینکه چرا سکوت کردم اذیتم، در رنجم. چرا حرف دلم را بهشان نگفتم. میخواستم بگویم. الهی بمیرم و فدای شما شوم. الهی بمیرم که شما امروز به خاطر ندانم‌کاری امثال من اینطور از لباس من و چادر همسر و دخترم نفرت در دلتان جمع نشود. الهی بمیرم برایتان تا شما بمانید و رشد کنید و بفهمید و بساط ظلم را جمع کنید. بساط واقعی و نه توهمی، نه آنچه در ذهنتان ساخته اند به زور و اجبار و قلدری.

آنانکه برای جمع کردن بساط کثیف اینستا و واتساپ و هر زمین بازی لجن صهیونیستی، چرتکه می‌انداختند و حساب کتاب میکردند که اینقدر مشاغل داریم و اینقدر بیکار میشوند و این قدر مردم اذیت میشوند و این قدر آقازاده ها کمتر خودنمایی میکنند و باباهاشان اذیت میشوند و این قدر سلبریتی ها کمتر دنس میدهند و مدیران ارشادمان تاب غصه شان را ندارند. حالا چرا چرتکه هایشان را روی میز نمیگذارند حساب کتاب کنیم؟ قیمت این دختر و پسر و نوجوانهای کف خیابان تک تک شان چند؟ قیمت نفرتی که سلبریتی های حرام لقمه در دلهایشان میکارند چند؟ قیمت ارشادی که بابش را میبندد این مجازی رهای بی صاحب صاحب شیطان، چند؟ قیمت دعوای دختر بیگناه و مادر چادریش در خانه چند؟ قیمت بانک و ماشین و موتور و سطل آشغالها را که میفهمید لعنتی ها، قیمت آنها چند؟ قیمت خون های ریخته شده جوانان بیگناه و چادرهای معصومانه زنان شجاع ما چند؟ چرتکه بیندازید لااقل.

مدیونید اگر چند دقیقه یک دختر نوجوان حتی زامبی شده بدست مجازی صهیونیست را نگه دارید و کتایون ریاحی و معتمد اریا و فلان بازیگر و آن بازیکن بی شرف فوتبال را آزاد بگذارید و بعد دوباره در صدا و سیما و غیر آن دعوتشان کنید تا تماشاچی برایشان جمع کنید.

مدیونید اگر گشت ارشادهایتان شکمباره های بالاشهری سر و بدن برهنه و حرمت شکن را رها کنند و دم در مترو و اتوبوس و تاکسی گشت بزنند. مدیونید اگر از جمع کردن زمین بازی دشمن در مجازی ذره ای عقب بنشینید. مدیونید اگر سلبریتی ها را علنی محاکمه نکنید که توضیح دهند به کدام حجت و دلیلی نظام را متهم به آدم کشی و پنهان کاری کردند تا بفهمیم فرقشان با گوگوش و داریوش و نونوش و جوجوش و تتلو و کوفت و زهرمار چیست واقعا.

بله جمع کردن این عنکبوت‌های نامقدس، جرات میخواهد، عدالت در گشت ارشاد جرات میخواهد، معرفت میخواهد و اگر با معرفت نفهمیم با خون و آتش باید بفهمیم و وای به حال آنها که با خون و آتش هم نمی‌فهمند.

✍️ علی مهدیان

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha